سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزدیکترین مردم به درجه پیامبری، اهل دانش و جهادند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:6 عصر

من صابر طباطبایی هستم. در سال ???? به دنیا آمدم. الان ?? ساله ام و در شرکتی کار می کنم.روبروی ما بالاترین طبقه شرکتی معلوم بود و من از پشت بام شرکت مقابل از جایی که میز کارم قرار داشت به آنجا اشراف داشتم و از آنجا درون اتقا محل کار من پیدا نیست.

سالهاست که اینجا کارکنان را میبینم و مدت هاست که رفتار آنها مثل ابر ها که از بالای سرم می گذرند و توجهی به آنها نمی کنم، خیلی مسائل دیگر نظیر همین مطلبی که می خواهم بگویم نیز مرا با خود همراه نمی کند و من به آنها بی توجهم. اما چندی است که می خواهم با دقت نگاه کنم و ببینم چه چیزی از هر اتفاقی خدا می خواهد به من بیاموزد که مبادا از دنیا روم و اونوقت افسوس بخورم که فلان زنگ برای این به صدا در آمد که منبیدار شوم و من چه ساده از کنار آنها گذشتم.

گوش کنید. دو تا انباری سال هاست که اونجا برای من علامت سوال شده. که وقت کارکنان این شرکت رو میگیره تقریبا از صبح تا شب. بعضی می روند و میایند و کارتن های وسائلشون رو جابجا می کنند و بعضی دیگر انگار برای کار دیگری میایند.

خوب که نگاه می کنم میبینم بعضی دیگر ده ها دقایق به نگاه کردن منظره و حرف زدن و در زمستان ها بعضی دیگر برای برف بازی و بعضی وقت ها دختر ها برای هم درد دل می کنند و بعضی وقت ها مردان برای سیگار کشیدن و بعضی وقت ها برای عکس گرفتن و بعضی وقت ها که حداثه ای مثل رعد و برق و باران و برف به تماشای منظره ها می نشینند.

برای همسرم و بچه هایم که عزیز تر از جانم دوستشان دارم تعریف کردم.وقتی برای فرزندم تعریف کردم گفت چرا گفتی کسانی با دمپایی از این اتقا به دیگری می روند و وقتی این را گفت تازه حدس زدم شاید برای نماز خوادن باشد.

جالب است وقت کمی از روز از هر کسی گرفته می شود اما عده کمی هستند که فکر می کنند و در روز با خودشان و با خدایشان خلوت می کنند.

اگر همه همین حال بمیریم چه می شود چه کسانی بیشتر نادم و پشیمانند؟ مگر نه اینکه به گفته خدا در کتاب اسلام همه بجز آنان که ایمان آوردند و اعمال نیک انجام دادند و به حق و انصاف رای دادند و صبور بودند دیگران همه پشیمان و متضررند. ؟؟؟



لیست کل یادداشت های این وبلاگ